سفارش تبلیغ
صبا ویژن
حکمت به درون انباشته از خوراک وارد نمی شود . [پیامبر خدا صلی الله علیه و آله]
 
یکشنبه 90 مرداد 9 , ساعت 10:10 عصر

استادان شیخ بهائی

آن طور که مؤلف عالم آرا آورده است، استادان او بجز پدرش از این قرار بوده اند: "تفسیر و حدیث و عربیت و امثال آن را از پدر و حکمت و کلام و بعضی علوم منقول را از مولانا عبدالله مدرس یزدی مؤلف مشهور حاشیه بر تهذیب منطق معروف به حاشیه ملا عبدالله آموخت. ریاضی را از ملا علی مذهب ملا افضل قاضی مدرس سرکار فیض کاشانی فرا گرفت و طب را از حکیم عماد الدین محمود آموخت و در اندک زمانی در منقول و معقول پیش رفت و به تصنیف کتاب پرداخت."

"مؤلف روضات الجنات استادان او را پدرش و محمد بن محمد بن محمد ابی الطیف مقدسی می شمارد و گوید که صحیح بخاری را نزد او خوانده است."

علاوه بر استادان فوق در ریاضی؛ "بهائی نزد ملا محمد باقر بن زین العابدین یزدی مؤلف کتاب مطالع الانوار در هیئت و عیون الحساب که از ریاضی دانان عصر خود بوده نیز درس خوانده است."

 

 

 

ایرادهای وارد بر عملکرد سیاسی شیخ :

الف) همکاری با سلاطین صفوی در قالب پذیرش منصب شیخ الاسلامی.

ب) مدح سلاطین معاصر خود و تالیف کتاب یا رساله به نام آن‏ها.

ج) تضاد و دوگانگی در نظر و عمل سیاسی.

الف) همکاری با سلاطین صفوی :

تعامل نزدیک شیخ بهایی با دربار صفوی به لحاظ مشروعیت چنین رفتاری از دیرباز مورد بحث اندیشمندان بوده است. در فقه شیعه سه عامل اساسی همکاری عالم دینی را با حاکم جائر، جائز می‌کند، مشروعیت رفتار سیاسی شیخ را در غالب این سه عامل بررسی می‌کنیم:

اول تقیه:

هرچند شیخ در جایی آورده: «از خشم پادشاه ظالم و جائر بپرهیز که خشم او مانند خشم فرشته مرگ است که جان را می‏ستاند و موجب هلاکت و نابودی حیات انسان می‏شود] با این وجود در نظر گرفتن تقیه به عنوان توجیهی برای عملکرد سیاسی شیخ ، چندان به واقعیت نزدیک نیست چراکه در آن زمان عالمان بزرگی همانند محقق اردبیلی و دیگران نیز بوده‏اند که علیرغم دوری جستن از دربار متحمل هیچگونه گزندی نشده‌اند.

دوم مصلحت عامه:

 با توجه به نقلها ونوشته‌ها*هیچگونه جای تردیدی نیست که شیخ به پشتوانه? موقعیت ‏شیخ‌الاسلامی خویش در تامین مصلحت عباد، یاری رساندن به نیازمندان جامعه و دادرسی مظلومان تلاش بسیار کرده.

و سوم اقامه امر به معروف و نهی از منکر: درخیرالبیان و عالم‌آرا از نفوذ فراوان شیخ نزد شاه عباس و اجابت خواسته‌های او توسط شاه بسیار آمده، این خواسته‌ها که مستقیماً و یا در لفافه ادا می‌شد اکثراً دینی بود و حمایت نظام سیاسی از این خواسته‌های عالم دینی باعث شد اوج رشد فرهنگ و معارف تشیع را در آن دوره شاهد باشیم و این خود بزرگترین معروفی است که به دست عالمان شیعی در طول تاریخ سیاسی اسلام انجام شده.

امام خمینی رحمه الله در رد این گونه شبهات چنین می‏فرماید:

...می‏بینیم که یک طایفه از علما این‏ها گذشت کرده‏اند از یک مقاماتی و متصل شده‏اند به یک سلاطین با این که می‏دیدند مردم مخالفند، لکن برای ترویج دیانت و ترویج تشیع اسلامی و ترویج مذهب حق، این‏ها متصل شده‏اند به یک سلاطین، و این سلاطین را وادار کرده‏اند خواهی نخواهی برای ترویج مذهب تشیع و این‏ها آخوند درباری نبودند. این اشتباهی است که بعضی نویسندگان ما می‏کنند. اطرافیان سلاطین این آقایان بودند. اینها اغراض سیاسی داشتند، اغراض دینی داشتند. نباید یک کسی تا به گوشش می‏خورد که مثلا مجلسی رحمه الله، محقق ثانی رحمه الله، شیخ بهایی رحمه الله با این‏ها روابط داشته‏اند و می‏رفتند سراغ این‏ها، همراهی‏شان می‏کردند، خیال کنند که اینها مانده‏اند برای جاه و عزت، و احتیاج داشتند به این که سلطان حسین و شاه عباس به آن‏ها عنایتی بکنند. این حرف‏ها نبوده در کار، آن‏ها گذشت کردند، یک مجاهده نفسانی کرده‏اند برای این که مذهب را به وسیله آن‏ها، به دست آن‏ها ترویج کنند.

ب) مدح سلاطین معاصر و تالیف کتاب و رساله به نام آن‏ها

از جمله انتقاداتی که بر شیخ وارد می‌شود مدح و ثنایی است که نسبت به پادشاهان زمان خود داشته، شیخ کتاب حبل‏المتین را به اسم شاه طهماسب، خلاصه را به اسم حمزه میرزا، رسالة فی مباحث الکر را به نام سلطان محمد خدابنده و کتابهای العروة الوثقی، جامع عباسی و رساله تحریم ذبایح اهل کتاب را به نام شاه عباس اول نوشته و در ابتدا یا در متن این کتب شاه صفوی را به اقتدار سیاسی، عدالت، انتساب به خاندان اهل‏بیت (صاحب النسب النبوی شاه عباس الحسینی الموسوی الصفوی و دین مداری ستوده.

حال چرا شیخ به مدح درباریان پرداخته: اول جوابی که به ذهن می‌رسد تلاش یک مؤلف است برای حفظ و ترویج آثارش، که این رسم غالب اکثر مؤلفان گذشته و به خصوص آن دوره بوده اما این کار کاملاً حساب‌شده صورت گرفته چراکه بسیاری از عبارات به کار رفته توسط شیخ در مدح شاهان درواقع شرح وظایفی بوده که از حاکمان عدل انتظار عمل به آن‏ها می‌رفته و نکته? دیگر اینکه بهایی هر چند شاه صفوی را به عدالت و جلوه‏های اقتدار ستوده ، ولی هرگز آنان را به تقوا و پرهیزگاری توصیف نکرده، زیرا فسق شاهان صفوی برایشان امری مسلم بوده است، نکته? سومی هم که وجود دارد اینکه شیخ بهایی در وصف شاهان صفوی فقط به توصیف سلطان معاصر خود پرداخته و از تعریف و تمجید دودمان صفوی و شاهان پیشین این سلسله خودداری کرده است که البته لازم به ذکر است این تایید اقتدار پادشاهان شیعی (صفوی) از سوی علمای دوراندیش امامیه در قبال حکومت رقیب (عثمانی) امری لازم و اجتناب‏ناپذیر بوده.

ج) تضاد و دوگانگی در نظر و عمل سیاسی :

سومین جنبه از شبهات در عملکرد سیاسی شیخ است چراکه در تألیفات متعدد مخاطبان به خصوص علما را به دوری جستن از ریا و تلبیس برای رسیدن به مناصب توصیه کرده و بدترین عالمان دینی را، کسانی معرفی کرده که با پادشاهان معاشرت و مجالست دارند در حالیکه خود منصب شیخ الاسلامی را که مهم‏ترین منصب سیاسی مذهبی دوران بوده برای مدتی طولانی ، در دست داشته و به گفته مورخان در سفر و حضر همراه شاه عباس، انیس و جلیس او بوده و این تناقضی آشکار در نظر و عمل سیاسی اوست.

پاسخ این رفتار به ظاهر تناقض‏آمیز را باید در نوع نگرش بهایی نسبت‏به مسایل سیاسی، اجتماعی و دینی و نیز با ملاحظه اوضاع زمان او جست‏وجو کرد، نکوهش‏های شیخ در باره دنیا، جملگی در صورتی است که دنیا فی نفسه هدف باشد و انگیزه و خواسته انسان در دستیابی به مال و منصب و ریاست‏های دنیوی فقط رسیدن به دنیا باشد. این امر از مصادیق بارز دنیاطلبی است و ریشه هر خطایی است که از طرف ائمه علیهم السلام و عالمان دین از جمله خود بهایی نکوهش شده است، با توجه به این تا حدی روشن می‏شود که چرا شیخ بهایی مخاطبان خود را از معاشرت شاهان پرهیز می‏داد ولی خود از طرفی به آن تن می‏داد. علت آن است که نگاه او به دنیا و ریاست‏های دنیایی نگاهی ابزاری بوده است و هدف شیخ کسب نتایج دینی از مناصب دنیایی بوده، آثاری هم که شیخ در صحنه سیاسی برای ایران و شیعیان و فرهنگ تشیع به جای گذاشته مؤید این ادعا است.



لیست کل یادداشت های این وبلاگ