على علیه السلام مانند شعلههاى آتشى که بر خرمن کاه افتد در اندک زمانى صورت بندى رزمى قشون جمل را متلاشى ساخت و بسیارى از شجاعان و نام آوران نامى را که در برابر او عرض اندام میکردند بخاک و خون افکند و بقدرى رشادت نمود و شمشیر زد که شمشیرش خم شد آنگاه خود را کنار کشید و شمشیر را با زانوى خویش راست گردانید و مجدا بحمله پرداخت و پس از جنگ و جدال شدید بقرارگاه خود مراجعت فرمود و به محمد حنفیه گفت اى پسر حنفیه این چنین حمله کن،اصحاب على علیه السلام عرض کردند یا امیر المؤمنین محمد شجاع کم نظیرى است اما کیست در قوت دل و نیروى بازو همانند شما باشد.
آنگاه محمد حنفیه با تنى چند از انصار و جنگجویان بدر بحمله پرداخت و پس از کشتار زیاد از سپاه مخالفین مظفرانه بمحل خود بازگشت و در نتیجه این حملات در همان روز اول جنگ شکست فاحشى بسپاه بصره روى داد و در روز دوم و سیم نیز در اثر حملات و پیشروى عساکر کوفه سپاه جمل عقب نشینى کرده و نیروى هر گونه مقاومت از آنان سلب گردید.
فرماندهان زیر دست على علیه السلام مانند مالک اشتر و عمار یاسر و دیگران هر یک بنوبه خود رشادتها نموده و دشمن را مانند برگ خزان بزمین فرو ریختند،از آنسو طلحه نیز مردم را بصبر و مقاومت دعوت نموده و از پراکندگى و فرار آنها جلوگیرى میکرد.در اینموقع مروان بن حکم که از طلحه چندان خوشدل نبود پشت سر غلام خود کمین کرده و تیرى جانگداز و زهر آلود بسوى طلحه انداخت که اتفاقا آن تیر هم مؤثر واقع شد و طلحه را بهلاکت رسانید.
با مرگ طلحه سپاهیان جمل پراکنده شده و فرار نمودند و لشگریان على علیه السلام هم به تعاقب آنها پرداختند و تنها قبیله بنى ضبه مانده بود که اطراف هودج عایشه را گرفته و با سر سختى عجیبى از او دفاع میکردند.
فرماندهان على علیه السلام با شجاعت بى نظیرى به حمله پرداخته و رو به هودج عایشه گذاشتند،هر دستى که مهار شتر عایشه را میگرفت بضرب شمشیر لشگریان علىعلیه السلام از بازو میافتاد تا اینکه عبد الرحمن بن صرد و بنقل بعضى امام حسن علیه السلام خود را بشتر رسانیده و آنرا پى نمود،هودج در افتاد و مدافعین آن هم فرار کردند.
على علیه السلام اسب براند و نزد عایشه آمد و فرمود:
یا عایشة أهکذا امرک رسول الله ان تفعلى؟
(اى عایشه آیا رسول خدا صلى الله علیه و آله ترا فرموده بود که این چنین کنى؟) عایشه گفت:
یا ابا الحسن ظفرت فاحسن و ملکت فاسجح!
(یا على ظفر یافتى نیکوئى کن و مالک شدى عفو و مدارا فرما!) (13) .
على علیه السلام محمد بن ابى بکر را مأمور نمود که خواهرش عایشه را مراقبت کند و بعد هم او را بمدینه فرستاد،
جنگ جمل در روز سیم پایان یافت و لشگریان على علیه السلام شهر بصره را متصرف شدند و چنانکه سابقا اشاره شد لشگریان آنحضرت در حدود بیست هزار نفر بودند که قریب هزار و هفتصد نفر بدرجه شهادت رسیدند و از سپاه جمل هم که سى هزار نفر بودند در حدود سیزده هزار بقتل رسیدند و در هر حال فتنه بزرگى بود که بدست عایشه ام المؤمنین و بدستیارى طلحه و زبیر بر پا شده بود و نتیجه این فتنه و فساد بمرگ طلحه و زبیر انجامید و رفتار على علیه السلام با عایشه و مردم مغلوب بصره هم،سیماى بزرگوارى و جوانمردى او را آشکار ساخت.
فراریان سپاه جمل که در اطراف بصره متوارى بودند جرأت بیرون آمدن از مخفیگاههاى خود را نداشتند على علیه السلام فرمان داد که هر کس سلاح خود را زمین گذارد و تسلیم شود مشمول فرمان عفو عمومى است،بصریها که در انتظار بودند آنجناب بتلافى گذشته خواهد پرداخت از شنیدن این خبر مسرور شدند و اسلحه را کنار گذاشته و بخانههاى خود رفتند.
على علیه السلام دستور داد که مردم روز جمعه در مسجد جامع بصره براىنماز حاضر شوند و اهل بصره هم حضور یافته و با آنجناب نماز خواندند و پس از نماز على علیه السلام بپا خاست و آنان را مورد مذمت قرار داد و فرمود:
کنتم جند المرأة و اتباع البهیمة،رغا فاجبتم و عقر فهربتم،اخلاقکم دقاق و عهدکم شقاق و دینکم نفاق... (14) .
(اى مردم بصره شما سپاه زنى و پیروان چارپائى (شتر عایشه) بودید،بصداى شتر جمع شدید و چون پى شد فرار کردید،اخلاق شما سست،و پیمانتان ناپایدار و آیین شما دوروئى است.. .)
مردم بصره از استماع بیانات على علیه السلام شرمنده و خجل شده و از گذشته معذرت خواستند و بیعت آنحضرت را پذیرفته و براى بار دوم در مسجد بیعت خود را تجدید نمودند.
على علیه السلام براى برقرارى نظم و آرامش چند روز در بصره توقف فرمود و در خلال اینمدت بمنبر رفته و با خطبههاى فصیح و آتشین مردم را بخدا پرستى و تقوى و پاکدامنى دعوت کرد و آنها را از ایجاد فتنه و فساد و گمراهى بر حذر داشت و اعمال خلاف و ناشایست عایشه و طلحه و زبیر را باهالى بصره که خود نیز شاهد جریان آن بودند روشن کرد و نتیجه پیمان شکنى آنها را که منجر بقتل عده زیادى گردید باطلاع مردم رسانید و بالاخره پس از بیعت گرفتن و استقرار آرامش در آن منطقه عبد الله بن عباس را بفرماندارى آنشهر منصوب و خود نیز بهمراهى لشگریان خویش راه کوفه را در پیش گرفت و براى بلاد دیگر نیز فرماندارانى اعزام کرده و مالک اشتر را هم بحکومت نصیبین منصوب نمود.
این جنگ اثرات و نتایج سوئى را در بر داشت از جمله بر اساس معنوى اسلام لطمات بزرگى زد و حس کین خواهى را در عرب زنده نمود و اساس اختلاف و عداوت را در آنها استوار کرد زیرا این جنگ میان بیست هزار نفر سپاهیان على علیه السلام و سى هزار نفر سپاه جمل بود که تلفات سه روزه آن در حدود پانزده هزارنفر و بعضى هم آنرا بالغ بر هیجده الى بیست و پنجهزار نفر نوشتهاند.
دیگر از اثرات سیاسى جنگ جمل این بود که اختلافات قبلى و تفرقه مسلمین را زیادتر نمود و راه وصول معاویه را بخلافت نزدیکتر ساخت زیرا در طول این مدت معاویه توانست با استفاده از فرصت به جمع آورى سپاه و فریب مردم اقدام کند و شورش عایشه و طلحه و زبیر را در شام اهمیت داده و زمینه را براى مخالفت با على علیه السلام ببهانه خونخواهى عثمان آماده نماید.
پیش نوشتها:
(1) اثبات الوصیه مسعودى.
(2) یهودى لنگ و ریش درازى بود در مدینه که عایشه عثمان را باو تشبیه میکرد.
(3) سوره احزاب آیه .33
(4) علت مخالفت عایشه ابتداء با عثمان و بعد با على(ع) از این سبب بود که او و حفصه در زمان خلافت پدرانشان حقوق زیادى دریافت میکردند و چون عثمان بخلافت رسید همه چیز را بخویشاوندان خود داد و دست عایشه و سایرین را از این حقوقهاى گزاف کوتاه نمود در نتیجه عایشه با عثمان مخالف شد و مردم را بکشتن او تحریک نمود.
اما مخالفت او با على(ع) بمناسبت عواملى چند بود:از جمله على(ع) در زمان خلافت ابوبکر رقیب او بود و با وجود آنحضرت ابوبکر را چنانکه باید و شاید اظهار شخصیت مشکل بود و عایشه نمىتوانست و یا نمیخواست کسى را بالاتر از پدرش ببیند،از طرفى عیاشه هووى خدیجه بود و محبتهائى که رسول اکرم(ص) بخدیجه و مخصوصا بدخترش فاطمه علیها السام اظهار میکرد احساسات زنانه عایشه را جریحه دار مىنمود،او میخواست در نظر پیغمبر(ص) از همه گرامىتر باشد ولى میدید آنحضرت هنوز پس از فوت خدیجه هم فداکاریها و محبتهاى او را فراموش نکرده است و فاطمه علیها السلام را نیز که یادگار او میباشد بىنهایت دوست دارد و چون فاطمه زوجه على(ع) بود لذا نسبت بعلى(ع) نیز کینه توزى میکرد.
علت دیگر مخالفت عایشه با على(ع) این بود که عثمان حقوق گزاف او را بریده و بخویشاوندان خود داده بود و عایشه انتظار داشت که در آتیه این شکست و ضرر اقتصادى را تأمین خواهد نمود ولى وقتى شنید على(ع) خلیفه شده است مسأله مالى براى وى خیلى مشکلتر و بغرنجتر از زمان عثمان شد زیرا او على(ع) را میشناخت و میدانست که على(ع) ناچیزترین مقدارى را که در حساب نباید از خزانه بیت المال بفرزند دلبند خود نیز ندهد تا چه رسد بعایشه،همچنین سعى میکرد که خلافت را از بنىهاشم منتزع نموده و در قبیله خود مستقر کند با این ترتیب مسلم بود که عایشه نمیتوانست دست از مبارزه بردارد و ناچار بود که از تمام مردم شورش طلب براى انجام مقصود خود یارى جسته و از وجود آنها استفاده کند.
(5) این جنگ را بعلت اینکه عایشه سوار شتر شده بود جنگ جمل و باز چون در بصره اتفاق افتاده جنگ بصره نیز میگویند.
(6) ناسخ التواریخ احوالات امیر المؤمنین کتاب جمل ص .41
(7) نهج البلاغه از خطبه .171
(8) ارشاد جلد 1 باب سیم فصل .21
(9) ناسخ احوالات امیر المؤمنین کتاب جمل ص .70
(10) شرح نهج البلاغه ابن ابى الحدید جلد 1 ص .202
(11) منتخب التواریخ ص 178ـابن ابى الحدید جلد .1
(12) نهج البلاغه کلام .11
(13) منتخب التواریخ ص 179ـناسخ کتاب امیر المؤمنین کتاب جمل ص .85
(14) نهج البلاغه کلام .13
لیست کل یادداشت های این وبلاگ