زندگی نامه ابوریحان بیرونی زمانی که در اروپای غربی، جهل قرون وسطایی حکومت میکرد و اثری از علم در هیج جای دنیا بهچشم نمیخورد، جز سوسوهایی از علم در هند و چین، دانشمندانی بنام در ایران درخشیدند که از آن میان، ابوریحان بیرونی شاخص است. ابوریحان یکی از شخصیتهایی است که بهعقیده دکتر شهریاری هنوز بهدرستی شناخته نشده است. ابوریحان در همه زمینهها کار کرده است. ابوریحان اولین کسی بود که به کرویت زمین اعتقاد داشت. اولین کسی بود که جز به تجربه هیچ چیز را قبول نداشت. فرانسیس بیکن را که سرچشمه تجربه میدانند، قرنها پس از او مسئله تجربه را مطرح کرد. دانشنامه علوم چاپ مسکو ابوریحان را دانشمند همه قرون و اعصار خوانده است. در بسیاری از کشورها نام بیرونی را بر دانشگاهها، دانشکدهها و تالار کتابخانهها نهاده و لقب «استاد جاوید» به او داده اند. بیرونی گردش خورشید، گردش محوری زمین و جهات شمال و جنوب را دقیقا محاسبه و تعریف کرده است. خورشید گرفتگی هشتم آوریل سال 1019 میلادی را در کوههای لغمان (افغانستان کنونی) رصد و بررسی کرد و ماه گرفتگی سپتامبر همین سال را در در غزنه به زیر مطالعه برد.
این مرد بزرگ و دانشمند در بامداد پنجشنبه سوم ذیالحجه سال 362 ه.ق مطابق مهر روز 16 شهریور ماه 342 یزدگردی و 972 م. در بیرون یعنی حوالی خوارزم دیده به جهان گشود و با تولد او (در شهر بیرون که امروزه یکی از شهرهای کوچک ازبکستان کنونی است و در شمال شرقی اورگنج و در سمت راست رود جیحون قرار دارد) ایران یکی دیگر از بزرگترین مفاخر جهان را به خود دید.. هیچ اطلاعی در باره اصل و نسب و دوره کودکی بیرونی در دست نیست. نزد ابو نصر منصور علم آموخت در 17 سالگی از حلقه ای که نیم درجه به نیم درجه مدرج شده بود، استفاده کرد تا ارتفاع خورشیدی نصف النهار رادرکاث رصد کند، و بدین ترتیب عرض جغرافیایی زمینی آن را استنتاج نماید چهار سال بعد برای اجرای یک رشته از این تشخیص ها نقشه هایی کشید و حلقه ای به قطر 15 ذراع تهیه کرد.
در 9 خرداد 376 بیرونی ماه گرفتگی(خسوفی)رادرکاث رصد کرد و قبلاٌ با ابوالوفا ترتیبی داده شده بود که او نیز در همان زمان همین رویداد را از بغداد رصد کن. اختلاف زمانی که از این طرق حاصل شد به آنان امکان داد که اختلاف طول جغرافیایی میان دو ایستگاه را حساب کنند وی همچنین با ابن سینا فیلسوف برجسته و پزشک بخارایی به مکاتبات تندی در باره ماهیت و انتقال گرما و نور پرداخت در دربار مامون خوارزمشاهی قرب و منزلت عظیم داشته چند سال هم در دربار شمس المعالی قابوس بن وشمگیر به سر برده، در حدود سال 404 هجری قمری به خوارزم مراجعت کرده، موقعی که سلطان محمود غزنوی خوارزم را گرفت در صدد قتل او برآمد و به شفاعت درباریان از کشتن وی در گذشت و او را در سال 408 هجری با خود به غزنه برد در سفر محمود به هندوستان، ابوریحان همراه او بود و در آنجا با حکما و علماء هند معاشرت کرد و زبان سانسکریت را آموخت ومواد لازمه برای تالیف کتاب خود موسوم به تحقیق ماللهند جمعآوری کرد.
بیرونی به نقاط مختلف هندوستان سفر کرد و در آنها اقامت گزید و عرض جغرافیایی حدود 11 شهر هند را تعیین نمود خود بیرونی می نویسد که در زمانی که در قلعه نندنه به سر می برد، از کوهی در مجاورت آن به منظور تخمین زدن قطر زمین استفاده کرد. نیز روشن است که او زمان زیادی را در غزنه گذرانده است تعداد زیاد رصدهای ثبت شده ای که به توسط او در آنجا صورت گرفته است با رشته ای از گذرهای خورشید به نصف النهار شامل انقلاب تابستانی سال 398 آغاز می شود و ماه گرفتگی روز 30 شهریور همان سال را نیز در بر دارد. او به رصد اعتدالین و انقلابین در غزنه ادامه داد که آخرین آنها انقلاب زمستانی سال 400 بود.
ابوریحان شخصیتی کمنظیر و ماندگار است که جهان از قرن 19 به بعد او را شناخت. ابوریحان مردی است که به اکثر علوم زمان خود احاطه داشته است. او از اولین کسانی است که به پیداکردن وزن مخصوص بسیاری از اجسام مبادرت ورزید و آنچنان وزن مخصوص این اجسام را دقیق محاسبه کرده که اختلاف آنها با وزن مخصوصهایی که دانشمندان قرون اخیر با توجه به تمام وسایل جدید خود تهیه کردهاند بسیار ناچیز است. ابوریحان در طول عمر خود به شهرهای مختلفی سفر میکرد و به اندازهگیری طول و عرض جغرافیایی آن شهرها میپرداخت و سپس موقعیت هر شهر را روی یک کره مشخص میکرد و پس از سالها توانست آن نقاط را روی یک نقشه مسطح پیاده کند و این مقدمه علم کارتوگرافی بود که اینکار با ابوریحان شروع شد.
بیرونی تقریبا به تمام علوم زمان خود مسلط بود و همین طور در تمام شاخههای ریاضیات آن زمان دستی داشت. وی در جبر ، مثلثات ، هندسه و نگاشت گنجنگاشتی ، مجموع سریها ، آنالیز ترکیبی ، روشهای حل معادلات جبری ، مسایل حلناپذیر ریاضی مانند تثلیث زاویه ، قضیه سینوس ها در صفحه ، عددهای گنگ ، مقاطع مخروطی و ... پژوهشهای فراوان داشت و آثار بزرگی از خود به جا گذاشت.
ابوریحان در طول 72 سال زندگی خود حدود 143 کتاب نوشت (که از مهمترین کتابهای وی میتوان به التفهیم، آثارالباقیه، قانون مسعودی، و تحقیق ماللهند و … اشاره کرد) این تعداد، اوراق نوشته شده به وسیله او را به 12 هزار برگ می رساند.
بیرونی تالیفات بسیار در نجوم و هیات و منطق و حکمت دارد از جمله تالیفات او قانون مسعودی است در نجوم و جغرافیا که به نامه سلطان مسعود غزنوی نوشته، دیگر کتاب آثار الباقیه عن القرون الخالیه در تاریخ آداب و عادات ملل و پاره ای مسائل ریاضی و نجومی که در حدود سال 390 هجری به نام شمس المعالی قابوس بن وشمگیر تالیف کرده این کتاب را مستشرق معروف آلمانی زاخائو در سال 1878 میلادی دررلیپزیک ترجمه وچاپ کرده و مقدمه ای بر آن نوشته است. دیگر کتاب ماللهند من مقوله فی العقل اومر ذوله در باره علوم و عقاید و آداب هندیها که آن را هم پروفسور زاخائو ترجمه کرده و در لندن چاپ شده است دیگر التفهیم فی اوائل صناعه التنجیم در علم هیات و نجوم و هندسه. بیرونی هنگامی که شصت و سه ساله بود کتابنامه ای از آثار محمد بن زکریای رازی پزشک تهیه نمود و فهرستی از آثار خود را ضمیمه آن کرد این فهرست به 113 عنوان سر می زند که بعضی از آنها بر حسب موضوع گه گاه با اشاره کوتاهی به فهرست مندرجات آنها تنظیم شده اند این فهرست ناقص است زیرا بیرونی دست کم 14 سال پس از تنظیم آن زنده بود و تا لحظه مرگ نیز کار می کرد به علاوه 7 اثر دیگر او موجود است و از تعداد فراوان دیگری هم نام برده شده است. تقریباٌ چهار پنجم آثار او از بین رفته اند بی آن که امیدی به بازیافت آنها باشد از آنچه بر جای مانده در حدود نیمی به چاپ رسیده است.
از کتابهای اوست «الجماهیر». ابوریحان در این کتاب شرح میدهد که جز با تجربه و مشاهده نباید و نمیتواند چیزی را بپذیرد.
ابوریحان عاشق ایران بود. داستانی درباره او نقل است که وقتی محمود غزنوی بنا بود به ایران لشکر بکشد، مأموران خلیفه نزد او در خوارزم آمدند و پیام دعوت خلیفه را به بغداد به او رساندند. ابوریحان نپذیرفت و گفت: «من در ایران میمانم، ولو در بند محمود غزنوی باشم و به بغداد نمیآیم.»
مشهور است وقتی ابوریحان در بستر مرگ بوده، مسئلهای از کسی میپرسد. او میگوید: «حالا چه وقت پرسیدن است؟» ابوریحان میگوید: «بدانم و بمیرم بهتر است یا ندانم و بمیرم.» آن شخص میگوید: «وقتی از خانه ابوریحان بیرون آمدم، هنوز یک کوچه بیشتر نرفته بودم که صدای شیون بلند شد.»
ابوریحان بیرونی بهدستور محمود غزنوی به هند رفت. محمود غزنوی بهدنبال قتل و غارتش بود اما ابوریحان به محفل علمای هند رفت. رهاورد این سفر کتابی شد بهنام «کتابالهند» شامل تمام گذشته هند، و اگر این کتاب نبود، حتی خود هندیان هم از سابقه هند هیچ اطلاعی نداشتند. این کتاب حاوی مباحث مردمشناسی فراوانی هم هست. اما متاسفانه به فارسی ترجمه نشده است. ابوریحان وقتی در هند بود، زبان سنسکریت را آموخت و بسیاری از کتابهای عربی و نیز کتابهای خودش را به سنسکریت ترجمه کرد. چند کتاب هم از سنسکریت به عربی ترجمه کرد. او چنان عاشق ایران بود که کتابهایی به زبان فارسی نوشت و این مسئله در آن دوره که بیشتر کتابها به زبان عربی نوشته میشد، عجیب بود. «التفهیم» را ابوریحان اول به فارسی نوشت و بعد به عربی برگرداند.
دکتر پرویز شهریاری در پایان توضیحات خود درمورد ابوریحان میگوید: «همزمان با ابوریحان دانشمندانی مثل پورسینا، کوشیار گیلانی و خجندی هم بودند که همه در ریاضیات و اخترشناسی سرآمد بودند اما از آن میان، ابوریحان مشهورتر است. در آن دوره 600 ساله که دوران علم ایرانی است، دانشمندان مختلفی داشتیم که در همه جای دنیا درخشیدند و هیچکس نمیتوانست با آنها برابری کند اما اگر به تاریخ تمدن ویل دورانت که در حدود 18 جلد نوشته شده، مراجعه کنید، سهم ایران در تمدن جهان فقط حدود 10 صفحه است. ما باید برای شناساندن تمدن خود بیشتر کار کنیم و حداقل کتابهای دانشمندان خود را به فارسی ترجمه کنیم.»
در برخی تقویمها، امروز 13 شهریور را روز بزرگداشت ابوریحان بیرونی نوشتهاند اما طبق محاسبات زندهیاد احمد بیرشک که پژوهشهای زیادی بر گاهشماری انجام داده بود، روز تولد ابوریحان بیرونی مصادف میشود با 19 شهریور. ابوریحان بیرونی در سوم ذیحجه 362 قمری بهدنیا آمد که بنابر محاسبات استاد بیرشک مطابق میشود با روز پنجشنبه 19 شهریور 352 خورشیدی.
ابوریحان در طول عمر خود با قناعت زندگی میکرد و به تجملات و ظواهر دنیا اهمیتی نمیداد و زمانی که در غروب شب جمعه دوم رجب 440 ه.ق برابر با 1048 م. در غزنه چشم از جهان فروبست، ثروت زیادی را برای خانوادهاش باقی نگذاشت و ثروت خانوادهاش همان نام نیک ابوریحان بود که همیشه برای آنها جاودان ماند.
ادوارد ساخائو درباره زبان دانی و لغتشناسی او می گوید: تالیفات ابوریحان به دو زبان است، عربی و پارسی، و از مطالعه کتب او معلوم میشود که ابوریحان زبان سانسکریت و زبان عربی و سریانی را میدانسته است. و ادوارد براون از قول ساخائو می افزاید: که اگر در دوران ما کسی بخواهد با استفاده از ادبیات و علوم جدید زبان سانسکریت و فرهنگ هنر را مورد مطالعه قرار دهد باید سالها بکوشد تا بتواند چون ابوریحان بیرونی با دقت و تعمق کامل به ماهیت تمدن باستانی هند پی ببرد و حق مطلب را ادا کند.
و عبدالحمید دجیلی درباره بیرونی چنین میگوید: اگرچه ابوریحان معمولا آثار خود را به عربی و سانسکریت مینوشت، اما از لحاظ فارسی دارای تسلط کامل بود تا آنجا که کتاب التفهیم وی که به دو زبان پارسی و تازی نوشته شده است هماکنون به عنوان یک مرجع لغت فارسی مورد توجه دانشمندان و ادبای فارسی است و میافزاید هنگامی که ایشان از بابت تسلط ابوریحان بر فلسفه، تاریخ، طب، و هندسه آگاه میشود و از آن سخن میگوید نمیتواند بپذیرد که وی ادیبی ممتاز نیز بشمار می آمده است. صاحب اعیانالشیعه در مورد او میگوید: که محاسباتش در علوم ریاضی آنچنان دقیق بود که با اندازهگیریهای زمان ما هیچگونه اختلافی نشان نمیدهد و عنوان میکند که برتری بیرونی بر دیگران آن است که نوشتههای خود را با خطوط و اشکال همراه میکرده است تا خواننده کتاب، افکار او را نه تنها از طریق نظری بلکه از راه عملی آن بخوبی دریابد و فرا گیرد.
نظر پردازی، نقش کوچکی در تفکر او ایفا می کرد وی بر بهترین نظریه های علمی زمان خود تسلط کامل داشت اما دارای ابتکار و اصالت زیادی نبود و نظریه های تازه ای از خود نساخت ابوریحان بیرونی در سال 440 هجری در سن 78 سالگی در غزنه بدرود حیات گفت.
لیست کل یادداشت های این وبلاگ