صهیونیسم ادبی - سیاسی
پیش از تولد صهیونیسم سیاسی، صهیونیسم ادبی پدید آمد و نخستین جرقههای سیاسی کردن دین یهود را برافروخت. به دیگر سخن، صهیونیسم، نخست در عرصه زبان، گفتار و اندیشه و آنگاه در عرصه سیاست قد برافراشت. در این روند، صهیونیسم ادبی، زبان عبری را به خدمت گرفت و در گسترش آن کوشید و یهودیان عبری زبان را تشویق کرد و پاداش داد. به دنبال این تلاش چند صد ساله، زبان عبری که به گفته بنگوریون، یک زبان ناگویا بود و در قلبها میزیست و به نماز، شعر و ادبیات مذهبی اختصاص داشت، به جایگاهی دست یافت که دیگر تنها زبان زمان گذشته نبود، بلکه زبان آینده، زبان رستاخیز و زبانی بود که میتوانست یهودیان را به عنوان یک ملت یگانه در زیر بیرق خویش گرد آورد.
در عرصه قلم، اندیشه، هنر، داستان، رمان و نمایشهای بسیاری پدید آمد که به ایفای نقش در تولد صهیونیسم پرداختند که در بین آنها اشعار مذهبی بن هاله وی (متوفای 519 شمسی(1140 میلادی) به سود مقاصد صهیونیستی به کار رفت. کتاب «تلمود» (نگارش 1129 شمسی(1750 میلادی) اندیشه بازگشت به ارض موعود را رواج داد. بنجامین دیزرائیلی (benjamin disraeli) در رُمان «دیوید آلروی» (تألیف 1212 شمسی(1833 میلادی) شکلی از نژادپرستی افراطی یهودی را به تصویر کشید. زیگموند فروید (متولد 1235 شمسی(1856میلادی) بر لزوم اجرای تربیت صهیونیستی تأکید ورزید. جورج الیوت (georg eliot)در رمان «دانیل دروندا» (تدوین 1255 شمسی(1876میلادی) که مهمترین سند ادبی صهیونیسم به شمار میرود، ناممکن بودن ادغام یهودیان در تمدنهای دیگر را گوشزد کرد. افزون بر این تلاشها، نگارش «دایرةالمعارف صهیونیسم و اسرائیل» (تألیف 1259شمسی(1880میلادی) به سهم خویش، زمینهساز صدور اعلامیه بالفور گردید که آن نیز، از زمینه های اساسی تأسیس اسرائیل به شمار می رود.
برخی از افسانه ها نیز در پدید آوردن صهیونیسم دخیل بوده اند. مهمترین این افسانه ها، افسانه «یهودی سرگردان» یا یهودی دورهگرد است. این افسانه برای نمایاندن زندگی سراسر آمیخته با رنج ، محنت ،سرگردانی و بی پناهی یهودیان به کار رفت و به تدریج زمینه ذهنی ضرورت تلاش برای رهایی یهودیان صهیونیست را در اواخر قرن دوازدهم شمسی(نوزدهم میلادی) فراهم آورد.
ادبیات صهیونیستی، تنها به ترسیم چهره یهودی یا یهودیان ناراضی نپرداخته، بلکه کوشیده است چهرهای نیک و انسانی از یهودیان به دست دهد تا آنان راه کسب امتیازات اجتماعی بیشتری را بازیابند و آن را برای ظهور صهیونیسم به کار گیرند. در مجموع، ادبیات صهیونیستی کوشیده است، تا با رواج همبستگی یهودیان جهان، مبارزه با تبلیغات ضد صهیونیستی، رنج و ستمدیدگی یهودیت را به تصویر کشد و به پندار خود، وحشیگری اعراب علیه یهودیان را نمایان سازد و به ترویج اندیشه برتری قوم یهود بپردازد.
دنیا بازیچه سیاست یهود
صهیونیسم به عنوان یک ایدئولوژی، فعالیتهای سیاسی و تروریستی شبکه بینالمللی بزرگ یهود را رهبری می کند و این مکتب زمانی در صحنه جهانی حضور یافت که کاپیتالیسم غربی راه گذار به مرحله امپریالیسم را بر خود هموار مینمود. صهیونیسم از همان اوان تشکیل با محافل قدرتهای امپریالیستی همبستگی کامل داشت، البته در تکامل اسرائیل و سلطه صهیونیسم آمریکائیان ناخواسته بیش از کشورهای دیگر، مؤثر بوده اند. در سال 1917 صهیونیستهای آمریکایی با بهرهگیری از روابط خود با حکومت واشنگتن نقش بسیار مؤثری را در تصویب اعلامیه «بالفور» بازی کردند و در سال 1922 کنگره امریکا قطعنامه «لاج - فیش» را که تاییدی بر اعلامیه فوق بود به تصویب رساند و با شروع اولین اقدامات سیاسی در فلسطین صهیونیستهای امریکایی مدعی رهبری صهیونیسم بینالمللی شدند. طی دهه 1930 صهیونیستها با بهره گیری فراوان از تهدید فاشیسم در اروپا دامنه تبلیغات خود را گسترش دادند و جالب این که برای تبلیغ علیه نازیها به همان شیوه نازیسم متوسل شدند. در کتاب «پرونده اسرائیل و صهیونیسم سیاسی» به طرز شگفت آوری شباهت این دو ایده مورد تشریح قرار گرفته است. این کتاب آثار هرتزل و هیتلر را در «دولت یهود» و «نبردمن» ورق میزند و از «نژاد برتر»، «اسرائیل بزرگ»، «آلمان بزرگ»، «حق تاریخی»، «فضای کامل زیست» سخن میگوید. در سال 1948 رؤسای سیاسی امریکا به این نتیجه رسیدند که استراتژی صهیونیستها این است که امریکا را در رشته عملیاتی که همواره گستردهتر و ژرفتر میشود درگیر کنند تا به تمام اهدافشان دست یابند، این سند اهداف صهیونیستها را چنین برمیشمارد:
1- برقراری حاکمیت یهودیان بر بخشی از فلسطین. 2- جلب موافقت قدرتهای بزرگ با مهاجرت نامحدود یهودیان به اسرائیل. 3- گسترش حاکمیت یهودیان بر سراسر فلسطین. 4- گسترش حاکمیت یهودیان بر اردن و بخشهایی از لبنان و سوریه. 5- برقراری سرکردگی نظامی و اقتصادی یهودیان بر سراسر خاورمیانه.
در این سند هم چنین اضافه شده که تمام مراحل این برنامه برای رهبران متعصب یهود به یک اندازه مقدس است. رهبران آژانس یهود که اکنون مهمترین گروه یهودی است به طور خصوصی نزد مقامات امریکا به وجود چنین برنامهای اعتراف کرده اند. اما در مورد ریشه های فکری و روانی اشغال فلسطین باید گفت موضوعی که بیش از هر چیز دیگری رهبران متعصب صهیونیسم را آزار میدهد ذوب شدن یهودیان در میان ملل و اقوام دیگر و رنگ باختن هویت یهودی آنان بود. با این نگرش، صهیونیستها در درجه اول به مسئله نژادپرستی و حتی برتری نژادی هیتلری اهمیت میدهند و پیرو این اندیشه نژادی نازیها که به «پاکی خون» اعتقاد دارند هستند، این مشکل نیز برطرف نمیگردد مگر به جمعآوری یهودیان از سراسر جهان و انتقال آنان به سرزمینی متعلق به خودشان. در راستای تحقق این هدف، متفکرین صهیونیسم، کشورها و سرزمینهای مختلفی از دنیا را برای اشغال کاندیدا کردند ولی نهایتا سرزمین مظلوم فلسطین را به دلایل متعددی مناسبترین محل تشخیص دادند چرا که :
1- وجود بیت المقدس در فلسطین میتوانست پشتوانه مذهبی بسیار خوبی را برای یهودیت فراهم آورد و از لحاظ افکار بین المللی دستیابی یهودیان را به فلسطین به عنوان سرزمین موعود یهود، تا حدی توجیه نماید. 2- سرزمین فلسطین از لحاظ استراتژیکی از اهمیت خارقالعادهای برخوردار است، آنچنان که نیم نگاهی به نقشه جغرافیایی این کشور، مطلب فوق را تصدیق مینماید. 3- عدم ثبات حکومت مرکزی فلسطین نیز موقعیت بسیار مناسبی را برای ارتش سر تا پا مسلح اسرائیل فراهم می آورد تا به راحتی آن را مورد تاخت و تاز قرار دهند.
پس از تعیین مکان نوبت به اجرای سیاستهایی رسید که در نتیجه اجرای آنها یهودیان کشورهای مختلف در محل زندگی خود احساس ناامنی کنند تصمیم به مهاجرت به اسرائیل میگرفتند. شیوه های تشویق مهاجرت به اسرائیل نیز متفاوت بود از تبلیغ سرزمین موعود در بیت المقدس گرفته تا وعده زندگی و رفاه اقتصادی بالاتر و نهایتا بمب گذاری در محل زندگی یهودیان کشورهایی که حاضر به مهاجرت نمی شدند. به عنوان مثال در سال 1950 عملیات تروریستی اسرائیل در بغداد آغاز شد، زیرا یهودیان عراقی از نام نویسی در لیستهای مهاجرت به فلسطین اشغالی خودداری کردند. سرویسهای مخفی اسرائیل با بمبگذاری در محل سکونت آنان یهودیان عراقی را متقاعد ساختند که در معرض خطر هستند، اما هدف صهیونیسم در واقع نجات یهودیان نیست، بلکه آرمان بزرگ او، ایجاد یک حرکت قوی سیاسی در فلسطین است، جنایات اخیر اسرائیل در فلسطین نیز یکی از حلقههای متصل زنجیر حاکمیت صهیونیسم است که در صورت بلندتر شدن گلوی کشورهایی چون سوریه و نیز اردن را نیز خواهد فشرد.
حکومت اقتصادی صهیونیسم بر آمریکا و دنیا
در حالی که یهودیان فقط 5/1 درصد جمعیت فعلی امریکا را تشکیل میدهند، اما حدود 49 درصد کل سرمایههای شرکتهای بزرگ امریکایی را در اختیار دارند. آنان بیش از هر گروه دیگری در آمریکا دارای سازماندهی و تشکیلات هستند به نحوی که دارای نفوذ گستردهای در پشتیبانی مالی کاندیداهای ریاست جمهوری آمریکا میباشند، البته مهمترین جنبه کمک یهودیان به کاندیداها نه جنبه مالی آن بلکه همکاری عملیشان است، یهودیان مبارزات انتخاباتی را رهبری میکنند، نطقها را مینویسند، برنامههای تبلیغاتی تلویزیونی را تهیه میکنند و در مورد سیاست مبارزاتی کاندیداها تصمیم میگیرند. نتیجه آنکه میبینیم دو نامزد ریاست جمهوری (نیکسون و کندی) چنان با دقت خواستهای صهیونیستها را مورد توجه قرار دادند و چنان قولهایی به آنان میدادند که گاهی این احساس به وجود میآمد که اینان بیشتر خواستار به دست آوردن مقام ریاست جمهوری اسرائیل هستند تا آمریکا.
صهیونیسم طلایه دار تهاجم فرهنگی در جهان
جریان تهاجم فرهنگی دنیا امروز در دست صهیونیسم بین الملل قرار دارد. در زمینه مطبوعات 70 درصد رسانههای گروهی غرب در اختیار بانکداران صهیونیست است و هفت نفری که در رأس سه بنگاه عظیم خبری - تصویری آمریکا (c.b.s - a.b.c - n.b. c) قرار دارند و تمام اخبار روزانه امریکا و جهان را به اطلاع مردم می رسانند همگی صهیونیست هستند. 33 نفر از کسانی که رسانههای جهان را در انحصار دارند، از سرشناسترین صهیونیستهای جهان هستند. در ایالات متحده مردی صهیونیست و میلیاردر با نام «روبرت مردوخ» زندگی میکند که به تنهایی در هر روز 3 میلیون روزنامه و در هر هفته 4 میلیون مجله و هفته نامه منتشر مینماید. در بعد علمی تحقیقاتی نیز به گفته استاد شهید مرتضی مطهری(ره) 90 درصد از بزرگترین اسلام شناسان دنیا را دانشمندان یهودی تشکیل میدهند. آنان نه تنها در مورد اسلامشناسی فعالیتهای بسیاری کردهاند بلکه در زمینه هنر، ادبیات، روانشناسی، جامعه شناسی، سیاست صنایع اتمی، ژنتیک و سایر رشته های حساس و حیاتی علوم نیز دارای تحقیقات گستردهای هستند و از رهگذر این تحقیقات، رؤیای سیادت و سروری بر جهان را در سر میپرورانند. در بعد هنر نیز در زمینههای مختلفی چون موسیقی، نقاشی، مجسمهسازی و سینما سرمایه گذاری کرده اند. از میان هنرهای نامبرده هنر هفتم به دلیل فراگیریاش به طرز عجیبی مورد توجه صهیونیستها قرار گرفته است تا از این طریق بتوانند آرمانهای ظالمانه خود را بر فکر و روح و احساسات ملل جهان سوم و پیشرفته تزریق نمایند، دلیل این مدعا، آنکه که کمپانیهای معروف فیلمسازی توسط یهودیان اداره میگردد و بخش عمدهای از تولیدات هالیوود زیر نظر آنان انجام میگیرد که این تولیدات 80 درصد نیاز مردم جهان را برطرف می نماید. از آنجا که مذهب برای عموم انسانها جاذبه های خاصی دارد این کمپانی های بزرگ یهودی با استفاده از این حربه دست به ساختن فیلمهایی چون ده فرمان و حضرت مسیح(ع) زدهاند. از سوی دیگر با ارائه فیلمهایی از کورههای آدمسوزی یهودیان در جنگ جهانی دوم توسط آلمانها، سعی بر این دارند تا در مقابل دیدگان مردم جهان خود را مظلوم جلوه دهند و در تجاوز به فلسطین محق بدانند. مجسمه طلایی جایزه اسکار، در مسابقات جهانی انتخاب فیلم برتر، یادآور مجسمه های طلایی قوم بنی اسرائیل است. حسن ختام این مقال را سخنی زیبا از امام راحل(ره) قرار می دهیم: «ما مسلمانان خار چشم صهیونیسم هستیم و از این خوشبختی که خداوند به ما عطا فرموده است خوشحالیم، اسرائیل غدهای سرطانی است و باید از میان برداشته شود.»
فلسطین و انتفاضه در نگاه ایرانیان
بیش از یک قرن افکار عمومی جهان از جمله ایران با پدیده شوم «صهیونیسم» رو به رو است. از دیر باز خطر اسرائیل و لزوم حمایت از فلسطین را فریاد کردهاند. آیتالله سید ابوالقاسم کاشانی، رهبر مبارزات مردم ایران در همان هفتههای آغازین اعلام تأسیس دولت یهود در سرزمین فلسطین در خرداد 1327 هجری شمسی در یکی از اجتماعات بزرگ در تهران به مردم میگوید:
«تمام مردم ممالک اسلامی باید هر یک به نوبه خود از کمک مالی و جانبی نسبت به مردم بیپناه فلسطین از همدردی دریغ ننموده و فداکاری نمایند. تمام ممالک اسلامی دنیا وطن ماست و ما نیز با تمام قوا جاناً و مالاً به سهم خود باید از آنها حمایت کنیم...».
با ورود حضرت امام خمینی(ره) در صحنه مبارزه در دهه 1340 در کنار اعلام حمایت از مردم مظلوم فلسطین، خطر اسرائیل و صهیونیسم نیز برای جهان اسلامی مطرح میشود:
«...این جانب حسب وظیفه شرعیه، به ملت ایران و مسلمین جهان اعلام خطر میکنم: قرآن کریم و اسلام در معرض خطر است. استقلال مملکت و اقتصاد آن در معرض قبضه صهیونیستهاست.»
استاد شهید مرتضی مطهری در سخنرانی خود در سال 1349 در ارتباط مسئله فلسطین میگوید:
«اگر پیغمبر اسلام زنده بود، امروز چه میکرد، درباره چه مسئلهای میاندیشید به والله و بالله قسم میخورم که پیغمبر اکرم(ص) در قبر مقدسش امروز از یهود میلرزد... والله قضیهای که دل پیغمبر اکرم(ص) را خون کرده است این قضیه (اشغال فلسطین) است.... اگر حسینبن علی بود میگفت: اگر میخواهی برای من عزاداری کنی! برای من سینه و زنجیر بزنی شعار امروز تو باید فلسطین باشد».
با پیروزی انقلاب اسلامی در ایران از جنبههای مختلف به مبارزات ضد صهیونیستی مسلمانان شدت بخشیده شد و روند مبارزه فلسطینیها را دگرگون ساخت. رژیم شاه یک متحد نیرومند غرب و اسرائیل در منطقه حساس خاورمیانه به شمار میآمد. ایران در زمان شاه بازار واردات انبوه کالاها و محصولات اسرائیلی بود که اقتصاد رژیم اشغالگر را رونق میبخشید و از سوی دیگر شاه با صدور و تأمین نفت مورد نیاز اسرائیل به کمک این رژیم میشتافت و نفت ایران در مجموعه اقتصاد و صنایع اسرائیل تبدیل به گلوله و سلاحی میشد که برسینه فلسطینیان مینشست. ایران پایگاهی برای عملیات جاسوسی اسرائیل و کنترل اعراب منطقه شده بود. افشای روابط پنهان و آشکار شاه با اسرائیل و مخالفت با کمکهای بیدریغ رژیم شاه به دشمن مشترک مسلمانان یکی از انگیزههای قیام امام خمینی(ره) را تشکیل میداد:
«یکی از جهاتی که ما را در مقابل شاه قرار داده است کمک او به اسرائیل است...».
سرنگونی شاه و حاکمیت نظام اسلامی در ایران نخستین ضربه مهلکی بود که اهداف توسعهطلبانه صهیونیستها را بهطور جدی به مخاطره افکند و تحمیل 8 سال جنگ علیه ایران برای جلوگیری از تحقق شعار «امروز ایران, فردا فلسطین» بود و امام خمینی در این باره میفرماید:
«... آنچه که موجب تأسف بسیار است آن است که ابرقدرتها به ویژه آمریکا با فریب صدام, با هجوم به کشور ما, دولت مقتدر ایران را سرگرم دفاع از کشور خود نمود تا مجال به اسرائیل غاصب تبهکار دهد تا به نقشه شوم خود که تشکیل اسرائیل بزرگ که از نیل تا فرات است اقدام نماید...»
نگاه حضرت امام خمینی درباره فلسطین یک نگاه استراتژیک بوده و همواره برای مقابله با اسرائیل راهکارهایی ارائه کردهاند:
لزوم استفاده از حربه نفت علیه آمریکا و اسرائیل, آزادی فلسطین در گرو بازیابی هویت اسلامی, افشای مکرر نقشه اسرائیل, تفکیک یهود از صهیونیسم, اتحاد امت اسلام راه نجات فلسطین, بهرهگیری از فرصتها و قابلیتهای جهان اسلام و اعلام آخرین جمعه ماه مبارک رمضان به عنوان«روز جهانی قدس».
امام خمینی (ره) معمار و بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران روز قدس را «روز مقابله مستضعفین با مستکبرین», «مقدمه حزب مستضعفین» و «روز رسول اکرم (ص)» نیز نامیدهاند و این اقدام دستاوردهای بزرگی به همراه داشت که اهم برکات آن عبارتست از:
1- نگاه ویژه انقلاب اسلامی به جهان اسلام: انقلاب اسلامی به رغم تلاشهای بسیاری که فتنهگران و خناسان داشتند تا آن را یک انقلاب ایرانی در برابر مسئله اسلامی قرار دهند نه تنها موفق نشدند بلکه با اعلام روز جهانی قدس از سوی حضرت امام خمینی(ره) جهان اسلام متوجه شد که جمهوری اسلامی در حمایت خود از فلسطین بسیار جدی است و تبلور آن را علاوه بر نامگذاری، در شعار ملت ایران نیز دید: امروز ایران فردا فلسطین.
2- وحدت جهان اسلام: بیتردید روز جهانی قدس موجب وحدت جهان اسلام در حمایت گسترده از فلسطین بود. فلسطین که روزی یک مسئله عربی بود پس از انقلاب اسلامی به محور وحدت جهان اسلام مبدل گشت. مقایسه قطعنامهها و بیانیههای صادره و اجلاسهای برگزار شده گویای تفاوت بارز این نکته است.
3- فلسطین درصدر مسائل جهانی: با اعلام روز جهانی قدس مسئله فلسطین دیگر از درون جهان اسلام نیز پا فراتر نهاد و به کانون تحولات جهانی مبدل گشت، به گونهای که در کنفرانس دوربان در-آفریقای جنوبی- صهیونیسم را مترادف «آپارتاید» نامیدند و تظاهرات 500 هزار نفری در قلب اروپا -چون لندن- که رادیو دولتی انگلیس هم به آن اعتراف کرد.
4- شکلگیری انتفاضه: بیتردید انتفاضه ملت فلسطین محصول روز جهانی قدس است. این قیام دو ویژگی برجسته داشت: «اسلامی و مردمی» و انتفاضه خود دارای پیامدهای زیادی بود:
1) افزایش همگرایی و وحدت میان جهان اسلام.
2) جهانی کردن همدردی با مردم فلسطین و نفرت از اسرائیل (ارائه طرح محاکمه آریل شارون نخستوزیر سابق رژیم صهیونیستی به عنوان جنایتکار جنگی نمونهای از این مسئله است).
3) گسترش ناامنی در داخل اسرائیل و انتقال سرمایهها به خارج از اسرائیل.
4) افزایش مهاجرت و فرار مغزها از اسرائیل به سایر نقاط جهان.
5) گسترش نارضایتی عمومی در میان مردم اسرائیل.
6) ایجاد امید در میان مردم فلسطین نسبت به آینده بهتر.
7) تأثیر در کاهش منازعات و اختلاف نظرها میان گروههای جهادی و شکلگیری نوعی اجماع در مبارزه با اسرائیل در سایه انتفاضه برای نخستین بار بود که پس از گذشتن بیش از چهل سال از اشغال فلسطین و موجودیت رژیم صهیونیستی، فلسطینیها در موضع هجوم و اسرائیلیها در موضع دفاع قرار میگرفتند.
پی نوشت:
1ـ کیالی، دکتر عبدالوهاب، تاریخ نوین فلسطین، ترجمه محمدجواهر کلام، ص ??
2- عبد الوهاب المسیری، صهیونیسم ،ترجمه لواء رودباری، ص 7
3-حمید احمدی، ریشه های بحران در خاورمیانه، ص 3
4- روژه گارودی، پرونده اسرائیل و صهیونیسم سیاسی، ترجمه نسرین حکمی، ص 5
5- یوری ایوانف، صهیونیسم، ترجمه ابراهیم یونسی، ص 74 - 71
صهیون، در زبان عبری، به معنای پُر آفتاب و نیز نام کوهی در جنوب غربی بیتالمقدس است. کوه صهیون، زادگاه و آرامگاه داود پیامبرعلیه السلام و جایگاه سلیمان علیه السلام بود. گاه این واژه نزد یهودیان، به معنای شهر قدس، شهر برگزیده و شهر مقدس آسمانی به کار میرود؛ ولی در متون دینی یهود، صهیون، اشاره به آرمان و آرزوی ملت یهود برای بازگشت به سرزمین داود علیه السلام و سلیمان علیه السلام و تجدید دولت یهود دارد. به دیگر سخن، صهیون برای یهود، سمبل رهایی از ظلم، تشکیل حکومت مستقل و فرمانروایی بر جهان است و از این رو، یهودیان خود را فرزندان صهیون می دانند.
صهیونیسم، به جنبشی گفته می شود که خواهان مهاجرت و بازگشت یهودیان به سرزمین فلسطین و تشکیل دولت یهود است. صهیونیسم، همانند شووینیسم (ناسیونالیسم افراطی) است که با خوار شمردن ملتها و نژادهای دیگر و با غلو در برتری خود، در پی دستیابی به قدرت سیاسی است.
این جنبش، در نیمه اول قرن 13 شمسی(نیمه دوم قرن 19 میلادی) در اروپا، پا به عرصه حیات گذاشت ولی واژه صهیونیسم، نخستین بار توسط تئودور هرتزل به کار رفت و سپس ناحوم ساکولو- مورخ صهیونیست - در کتاب «تاریخ صهیونیست» از آن سخن گفت.
صهیونیسم، تنها دارای ابعاد و معانی سیاسی (صهیونیسم سیاسی) نیست؛ بلکه ابعاد و معانی دیگری همچون صهیونیسم کارگری، فرهنگی، دمکراتیک، رادیکال و توسعهطلب را نیز در بر میگیرد.
مشهورترین تقسیم صهیونیسم، طبقهبندی آن به دو بخش سیاسی و فرهنگی (دینی) است. صهیونیسم سیاسی، خواهان بازگشت یهودیان به فلسطین است که با تدوین کتاب «دولت یهود» توسط هرتزل در 1263شمسی(1894میلادی) زاده شد. اما صهیونیسم فرهنگی، مخالف مهاجرت یهودیان در قرن 14 شمسی(20 میلادی) به فلسطین است؛ زیرا در انتظار انسان رهاییبخش در آخرالزمان نشسته که یهودیان و تمام ادیان را به سرزمین ابراهیم علیهالسلام و موسی علیهالسلام یا سرزمین نجات بازگرداند.
صهیونیسم به دینی و غیر دینی نیز تقسیم میگردد؛ صهیونیسم دینی، اندیشهای است که اعتقاد به بازگشت به سرزمین موعود دارد. این بازگشت در زمانی که پروردگار مشخص و به شیوهای که او تعیین می کند، انجام خواهد شد و این کار به دست بشر انجام پذیر نیست. پیروان این اندیشه، گروهی یهودی (صهیونیسم) و شماری عیسوی (صهیونیسم مسیحی) هستند. در مقابل، در صهیونیسم غیر دینی و غیر یهودی، کسانی جای دارند که با تکیه بر استدلالهای تاریخی، سیاسی و علمی به اسکان یهودیان در فلسطین مشروعیت می بخشند. این همان صهیونیسم لائیک (غیر دینی) است که تنها مفاهیم سیاسی خویش را به زبان دین بیان می کند. بنابراین، صهیونیسم همواره به معنای یهودیت نیست؛ بلکه گاه به مفهوم حرکتی برای غیر یهودی کردن یهودیت نیز به کار می رود.
تاریخچه و عملکرد سازمان جهانی صهیونیسم
در مورد شکلگیری صهیونیسم جهانی آنچه که در کتابها گفته میشود این است که فردی به نام تئودور هرتزل بنیانگذار صهیونیسم جهانی بوده و در اولین کنگرهای که در شهر بال سوئیس در سال ???? تشکیل شده، صهیونیسم جهانی را سازماندهی کرده است. اما قول صحیحتر این است که در حدود ?? الی ?? سال قبل از او فردی به نام بنکسر- که فردی روسی و یهودی بوده است- جمعیتی را درست میکند به نام دوستداران صهیون که اشاره دارد بر همان کوه صهیون مشرف بر شهر قدس و بیتالمقدس است. احتمالاً او نظرش این بوده است که نخست یهودیان را در جامعه روسیه ادغام بکند و سپس آنها را از روسیه به فلسطین ببرد.
هرتزل بعد از بنکسر، بدون اینکه اشاره به افکار او داشته باشد در سال ???? کتابی مینویسد به نام «دولت یهود» و در سال ???? در بال سوئیس کنگرهای تشکیل میدهد و در آن کنگره ??? نفر از سران یهود از کشورهای مختلف که بیشتر از آلمان و روسیه و چکاسلواکی و ... بودند مدتی بحث میکنند و تصمیم اصلیشان این بوده که ما یک سازمانی درست کنیم به نام «صهیونیسم جهانی» و این سازمان باید ? کار برای یهود انجام دهد: مرحله اول هویت ملی و تأسیس ملت است و مرحله بعد پیدا کردن موطن و در مرحله سوم دولت را پایهگذاری کند.
از سال ???? تا سال ???? که دولت اسرائیل رسماً اعلام شد و بعد از آن هم این کنگره ادامه دشت، چیزی در حدود ?? کنگره تشکیل شده است. در این کنگرهها اولین مسئلهای که مطرح کردند مسئله تشکیل سازمان جهانی صهیونیسم بود. در کنگرههای بعدی هم درباره تأسیس صندوق ملی یهود به اتفاقنظر رسیدند و گفتند در این صندوق، مسائل پولی و مالی مشخص شود و این امر پشتیبانی باشد برای تمام فعالیتهای بعدی.
در کنگره سوم و چهارم تقریباً نوعی از ملیت یهود را روی کاغذ آوردند. در کنگره چهارم اختلاف اساسی بین دو نظر بود؛ یک نظر اینکه آن وطن اوگاندا باشد و نظر دیگر اینکه آن وطن فلسطین باشد. آنچه در تاریخ نقل شده است این است که انگلیسیها نظرشان بر اوگاندا بوده، اما یهودیان روس، آمریکا و لهستان بیشتر نظرشان بر فلسطین بوده است. به هر حال تصمیم گرفته شد که هیئتهایی فرستاده شود و کشورهای مورد نظر به ویژه فلسطین و اوگاندا و جاهای دیگر مثل آفریقای جنوبی و آرژانتین و ... را بررسی کنند که آن کشورها چه مقدار یهودی دارند و برای اسکان یهودیان موقعیت آن مناطق چگونه است.
این هیئتها میروند و برای کنگرههای بعدی گزارش میآورند و متأسفانه در کنگره ششم -که اوایل قرن بیستم بود- تصمیم میگیرند که آن وطن فلسطین باشد. یک گروه مأمور میشوند که به فلسطین بروند و در آن جا فعالیت کنند و زمینههای لازم و تمهیداتی را برای یهودیان فراهم کنند.
فعالیتی هم در خارج از فلسطین برای پیگیری مبحث یهودیها، حدوداً از کنگره هشتم و نهم در رابطه با سازمان صهیونیسم جهانی وجود دارد. در این فعالیتها این پرسش وجود دارد که آیا ما به یک شکل مستقل همه این شعارها و افکارمان را دنبال کنیم، یا اینکه به کمک قدرتهای بزرگ طرحها را به پیش ببریم.
این اختلاف در یکی دو کنگره مطرح بود و نهایتاً با توجه به افراد ذینفوذ که با قدرت بریتانیا همکاری داشتند، این فکر تقویت شد که یهودیان بدون کمک بریتانیا نمیتوانند این کار را انجام دهند و سرانجام در کنگره هشتم تصویب شد که با همکاری بریتانیا و سایر کشورهای بزرگ این اهداف دنبال گردد.
بحثهای دیگری که در کنگرههای بعدی مطرح شد این بود که وقتی دولت اسرائیل در سال ???? تشکیل میشود، آیا سازمان صهیونیسم جهانی باید مأموریتش تمام شود، یا اینکه باقی بماند؟ نهایتاً در آنجا تصویب میشود که سازمان جهانی صهیونیسم و آژانس بینالمللی یهود که درآمریکا مستقر است به عنوان پشتیبان و مادر دولت اسرائیل باقی بماند و فعالیتهای خودش را دنبال کند و رژیم صهیونیستی هم در فلسطین کار خود را انجام دهد. این توافق در دهه ?? قرن بیستم حاصل شد. در سالهای دهه ?? تصویب میشود که سازمان صهیونیسم جهانی یک مأموریت جهانی داشته باشد و دولت اسرائیل هم یک مأموریت منطقهای. در واقع به این شکل تقسیم کار میشود که رژیم صهیونیستی مثل یک نیروی عمل کننده، یک لشگر از یک ستاد به منطقه اعزام شود تا افکار و نظرات خودشان را در آن منطقه تعقیب کنند و آن ستاد اصلی یا همان آژانس بینالمللی یهود هم در آمریکا مستقر بماند.
به این ترتیب مسجل شد که یهودیها در اسرائیل ضمن اینکه ماموریت منطقهای دارند، ماموریت حفظ منافع آمریکا را هم بر عهده دارند و سازمان جهانی صهیونیسم هم در آمریکا نقش جهانی دارد، یعنی منافع یهودیها را در کل عالم دنبال میکند.
شکلگیری رژیم صهیونیستی
اما کیفیت شکلگیری رژیم صهیونیستی بدین صورت بود که سازمان جهانی صهیونیسم از سال ???? تا سال ???? یعنی طی ?? سال همه فعالیتها و بسترهای لازم را برای تشکیل حکومت یهود فراهم کرده است؛ به این شکل که گروههای تروریستی مثل هاگانا، اشترن، پالما و ایرگون که حدوداً بعد از فروپاشی دولت عثمانی (????) و در زمان قیمومیت بریتانیا بر سرزمین فلسطین، شکل گرفته و علیه مردم فلسطین مشغول کارهای تروریستی بودند، زمینه را برای تأسیس اسرائیل فراهم کردند. وقتی در سال ???? دولت اسرائیل تشکیل شد همین چهار گروه سیستم نظامی رژیم اسرائیل را تشکیل دادند.
البته نکته قابل تأمل آن است که بعد از فروپاشی حکومت عثمانی و دوران قیمومیت انگلیس شرکتهای اقتصادی و صنعتی یهودی شروع به کار کردند که معروف بودند به شرکتهای کیبوتس. یهودیهایی که از سراسر عالم میآمدند در این شرکتها مشغول به کار میشدند و در شهرکهایی ساکن میشدند که دورشان محاصره بود و اینها هم از جهت امنیتی در حفاظ و مسلح بودند. از سال ???? تا سال ???? دهها شهرک کشاورزی و صنعتی را در فلسطین ایجاد کرده بود.
همچنین یک زبان عبری جدید را که با عبارت تورات حدود ?? درصد تفاوت دارد برای خود تدوین نمودند، لذا اگر یک نفر با ملیت دیگر بخواهد به اسرائیل برود، باید یک سال در قرنطینه بماند تا زبان جدید را یاد بگیرد و بتواند وارد جامعه صهیونیستی شود.
همچنین آنها جهت تقویت حضور علمی ـ فرهنگی خود، دانشگاههایی را در تلآویو و حیفا از همان سالهای ???? راهاندازی کرده بودند و قانون اساسی یا همان اساسنامه سازمان صهیونیسم جهانی هم که در سال ???? تصویب شده بود؛ تبدیل شد به قانون اساسی دولت اسرائیل. سازمان صهیونیسم جهانی که فعالیتهای سیاست خارجیاش از همان سالهای ???? شروع شده بود به حمایت سیاسی و مالی دولت اسرائیل در سراسر جهان پرداخت؛ به این ترتیب که هر یهودی در هر کشوری که حضور داشت از نفوذ خودش در رابطه با دولت آن کشور استفاده کرده و سیاست یهودیها را ترویج نماید. منابع مالی و بودجه اصلی اسرائیل هم از همان صندوق که در آمریکا مستقر است تأمین میشود و سرمایهگذاریهای کلان اسرائیل هم در کشورهای خارجی مثل فرانسه، آلمان، انگلیس، آمریکا و جاهای دیگر، گسترش یافته است.
سرمایهداری غرب و پیدایش صهیونیسم
صهیونیسم، مولد دوران تحول و انتقال سرمایه داری غرب به مرحله امپریالیسم به شمار می رود. در این دوره، همه قدرتهای بزرگ، برای تأمین منافع استعماری، فعالانه در پی یافتن جای پایی محکم، در خاورمیانه شدند. برای دستیابی به این هدف، نخستین بار ناپلئون بناپارت (امپراتور فرانسه)، به جلب همکاری یهودیان علیه امپراتوری عثمانی دست زد که البته در این کار توفیقی به دست نیاورد، سپس بیسمارک (صدر اعظم سابق آلمان) برای پاسداری از خط راه آهنی که قرار بود از برن - شهری در آلمان - به بغداد کشیده شود، اقدام به جذب و به کارگیری یهودیان کرد، 19 اما سرانجام، این انگلیس بود که به آرزوی دیرینه اش، یعنی خلق اندیشه صهیونیسم و ترغیب یهودیان اروپای شرقی، روسیه و غرب، برای مهاجرت به فلسطین و تشکیل یک دولت یهودی که حافظ منافع آن کشور باشد، دست یافت.
دلایل بسیاری در تأیید نقش قدرتهای بزرگ استعماری، به ویژه انگلیس، در پدید آمدن صهیونیسم و رژیم اشغالگر قدس در دست است. در 1219 شمسی(1840میلادی) روزنامه تایمز لندن اعتراف کرد که پیشنهاد استقرار یهودیان در سرزمین فلسطین، مورد حمایت پنج قدرت بزرگ جهانی است، سپس هرتزل چنین فاش کرد: «بازگشت به سرزمین پدرانمان... از بزرگترین مسائل سیاسی مورد علاقه قدرتهایی است که در آسیا چیزی میجویند». اما همانگونه که گذشت، انگلیس گوی سبقت را از دیگر قدرتهای اروپایی ربود و با ابداع اندیشه صهیونیسم زمینه تأسیس رژیم غاصب اسرائیل را فراهم آورد. به بیان دیگر، پس از یک منازعه طولانی میان صهیونیستها، سرانجام صهیونیستهای انگلوفیل، جناح وابسته به وایزمن، موفق به تثبیت فلسطین - مکان مورد نظر انگلیس - به عنوان جایگاه نهایی یهودیان گشتند.
یهودیان تنها نامزد تشکیل دولتی حافظ منافع غرب، در منطقه حساس و استراتژیک خاورمیانه بودند؛ زیرا به عقیده لرد ارل شافتسبری هفتم، که از رجال سیاسی بریتانیا و نیز یک صهیونیست مسیحی بود، اسکان یهودیان در فلسطین نه تنها برای انگلستان که برای سراسر دنیای متمدن ( غرب) سودمند خواهد بود. هرتزل نیز معتقد بود که یهودیان میتوانند حلال مشکل غرب در خاورمیانه باشند. ماکس نوردو، از صهیونیستهای معروف، معتقد بود که ما فرهنگ اروپایی را... همچنان حفظ خواهیم کرد... ما به این فکر که باید آسیایی شویم، میخندیم. پیشتر نیز یک کشیش مسیحی پیشنهاد کرده بود که برای حفاظت از هندوستان زیر سلطه انگلیس، لازم است یهودیان در فلسطین ساکن شوند. به هر حال، صهیونیستها خود را مشعلدار تمدن غرب می دانند؛ تمدنی که در تلاش است تا دموکراسی را در خاورمیانه و قلب آن حاکم کند.
نتیجه این که نیازهای فرهنگی، سیاسی، اقتصادی و نظامی غرب، به ویژه انگلیس، موجب پدید آمدن جریان فکری صهیونیسم و اسکان یهودیان در فلسطین گردید؛ جریانی که با غیر دینی (سیاسی) کردن یهودیت، در پی تحقق و حفظ منافع استعماری در خاورمیانه برآمد؛ در حالی که یهودیت دیندار ممکن بود برای غرب خطرآفرین باشد.
لیست کل یادداشت های این وبلاگ